توانایی فهم درستی و غلطی استدلالهای افراد، موضوعی است که در سلسله مقالات اخیر به آن پرداختهایم. در شمارهی قبلی نیز تا حد قابل قبولی بحث پیرامون ابهام و گزارههای ابهامآمیز را باز کردیم و برخی از راههای مقاله با آن را برشمردیم. در این نوشتار به سراغ نوع مغالطهآمیز ابهام خواهیم رفت و پیرامون آن صحبت میکنیم.
مغالطهی ابهام بدین معنی است که در جریان یک استدلال، یک اصطلاح معنای خود را به گونهای تغییر میدهد که در ظاهر به نتیجه خواهد رسید در حالی که چنین نیست. خواه نویسنده از ابهام آگاه باشد یا نه، باز هم استدلال اشتباه است. اگر خواننده دقت نکند، ممکن است فکر کند که اگر یک کلمه دو بار در یک استدلال ظاهر شود، باید همان معنی را داشته باشد؛ این همان چیزی است که باعث دردسر می شود.
مغالطهی ابهام حول یک تغییر گمراهکننده بین معانی یا معانی مختلف یک کلمه یا عبارت، در یک استدلال واحد میچرخد. مغالطهی ابهام در نتیجه یک جابجایی معنایی کوتاه مدت رخ میدهد؛ به همین دلیل است که این مغالطه گاهی اوقات به عنوان «ابهام معنایی» نیز نامیده میشود. این تغییر معنایی میتواند در نتیجه چندین چیز مختلف رخ دهد؛ مانند:
- تغییر بین معنای واقعی و مجازی یک کلمه یا عبارت.
- چندمعنایی که به پدیدهای گفته میشود که یک کلمه یا عبارت معانی متعددی دارد که منجر به ابهام معنایی میشود (گاهی به آن ابهام واژگانی نیز گفته میشود).
- واژههای همآوا؛ در این پدیده دو کلمهی مجزا تلفظ یکسان (هموفون) یا املایی مشابه (هموگراف) دارند.
تغییر معنایی که مغالطهی ابهام بر آن استوار است، معمولاً ضمنی و ظریف است؛ این به این دلیل است که وقتی صحبت از استفادهی غیرعمدی از این مغالطه میشود، تغییرات ظریف به احتمال زیاد به اشتباه رخ میدهد. استفادهی عمدی از این مغالطه میتواند در بحثها بسیار مؤثر باشد.
نمونه هایی از مغالطهی ابهام
مثال زیر نمونهای از مغالطهی ابهام است:
فرض: مشتریان آزاردهنده باعث سردرد هستند.
پیشفرض: آسپرین میتواند به شما کمک کند تا از شر سردرد خلاص شوید.
نتیجهگیری: آسپرین میتواند به شما کمک کند از شر مشتریان مزاحم خلاص شوید.
در اینجا، مغالطهی ابهام در نتیجهی تغییر معنای مجازی اصطلاح «سردرد» و معنای تحت اللفظی آن، به شیوهای نسبتاً آشکار رخ میدهد.
به مثالی دیگر از مغالطهی ابهام توجه کنید:
فرض اول: هیچ چیز بهتر از یک درس ارزشمند نیست.
فرض دوم: درس بیهوده بهتر از هیچ است.
نتیجه گیری: یک درس بیهوده بهتر از یک درس ارزشمند است.
در اینجا، استدلال باطل میشود زیرا اصطلاح «هیچ» به دو معنا به کار میرود؛ اول برای این که نشان دهد آنچه با آن مقایسه میشود ارزش نسبتاً بالایی دارد و سپس پیشنهاد میکند که آنچه با آن مقایسه میشود ارزش نسبتاً پایینی دارد.
با این حال، مغالطهی ابهام نیز میتواند ظریفتر از آن باشد. مثلاً:
همانطور که شما به علم ایمان دارید، من هم به خدا ایمان دارم.
در این مثال، گوینده بین دو معنای مشابه اما متفاوت از «ایمان» جابهجا میشود، که اولی مربوط به اعتماد به چیزی است و دومی مربوط به اعتقاد به یک باور مذهبی مبتنی بر اعتقاد معنوی است.
توجه داشته باشید که به طور کلی، کلماتی که به مفاهیم عینی و کلماتی با تعداد معانی ممکن کمی اشاره میکنند، کمتر در مغالطه ابهام استفاده میشوند؛ برای مثال، احتمال استفاده از کلمهای مانند "میز" در این نوع مغالطه کمتر از احتمال استفاده از کلمهای مانند "عشق" است.
چگونه به مغالطهی ابهام پاسخ دهیم
روش رسیدگی به مغالطهی ابهام این است که معانی مختلف را تشخیص داده و هر معنای متمایز را با یک اصطلاح مشخص کنید؛ با این کار ابهام ناپدید میشود و آنچه باقی میماند یک بیثباتی ساده است.
روش برخورد با مغالطهی ابهام نسبتاً ساده است. شما فقط باید کلمه یا عبارتی را در استدلال که با معانی مختلف استفاده میشود شناسایی کنید، به این موضوع اشاره کنید و در عین حال توضیح دهید که چگونه این تغییر، استدلال اصلی را باطل میکند.
چندین کار وجود دارد که میتوانید برای برجسته کردن این موضوع انجام دهید:
- تفاوت معنا را بین مصادیق مختلف که از اصطلاح مشکلساز استفاده میشود، توضیح دهید.
- مصادیق مختلف اصطلاح مشکلساز را با اصطلاحات مختلف، مانند مترادفها یا تعاریف کامل، جایگزین کنید که به طور دقیق معنای اصطلاح را در هر مورد منعکس میکند.
- همهی کاربردهای این اصطلاح را با یک اصطلاح دیگر جایگزین کنید که به وضوح نشان دهندهی تنها یکی از معانی است که گوینده قصد داشت آن را بیان کند.
توجه داشته باشید که استفاده از این مغالطه همیشه عمدی نیست، بنابراین باید از این فرض اجتناب کنید؛ مگر اینکه دلیل خوبی برای این کار داشته باشید.
علاوه بر این، در برخی موارد، میتوانید از شخصی که از مغالطه استفاده میکند بخواهید معانی دقیق این اصطلاح را روشن کند تا به او کمک کنید تا موضوع را در استدلال خود شناسایی کند. هنگامی که استفاده از مغالطهی ابهام عمدی باشد، این روشی مؤثر برای پاسخ به چنین استدلالهایی خواهد بود، زیرا به برجسته کردن مسائل مربوط به استدلال کمک میکند.
وقتی شک دارید که آیا استدلال کسی مغالطهی ابهام را دارد یا خیر، باید اصل انفاق را به کار ببرید؛ اصل انفاق بیانگر این است که هنگام تفسیر اظهارات کسی، باید فرض کنید که بهترین تفسیر ممکن از آن عبارت همان است که برای رساندن منظور گوینده بودهاست.
چگونه از استفاده از مغالطه ابهام اجتناب کنیم
برای جلوگیری از استفاده از مغالطهی ابهام، باید اطمینان حاصل کنید که هنگام استفاده از یک اصطلاح چندین بار در یک استدلال، با پایبندی به معنای واحدی از این اصطلاح در طول استدلال، ثابت باقی بمانید.
اگر مشکوک هستید که ممکن است از مغالطهی ابهام استفاده کنید، میتوانید از تکنیکهایی استفاده کنید که برای برجسته کردن این موضوع در گفتار دیگران استفاده میکنید؛ مانند جایگزینی کاربردهای مختلف این اصطلاح با یک مترادف یا با یک تعریف کامل، به منظور شناسایی چنین مواردی در استدلال و گفتار خود.
نظر شما